یکی از مفاهیمی که طی دهه اخیر به شدت در تفکر مدیریتی نفوذ داشته است، مفهوم فرهنگ سازمانی است. سازمانها همچون جوامع، دارای فرهنگ مربوط به خود هستند که باعث تمایز آنها میشود. فرهنگ یک سازمان باورها، نگرشها، فرضیهها و انتظارات مشترکی را در بر میگیرد که در نبود قانون یا دستورالعمل صریح، رفتارها را هدایت میکند و میتواند به عنوان منبع نیرومندی از هویت، هدف مشترک و رهنمود انعطافپذیر در سازمانها و غالب موقعیتهای مدیریتی نقشی مهم ایفا کند. فرهنگ سازمانی به مثابه مبدأ و سرچشمه فرآیندهای سازمانی از قبیل ساختار، سلسله مراتب، نحوه روابط انسانی، شیوه مدیریت و عملکرد سازمان، نگرشها و طرز تلقی اعضای سازمان است. فرهنگ سازمانی میتواند به تحکیم تعهد سازمانی، ارتقاء اخلاقیات، عملکرد کاراتر و عموماً بهرهوری بالاتر منجر شود و به عنوان حقیقتی از زندگی سازمانی پذیرفته شده است.
سنجش فرهنگ سازمانی در راستای تشخیص سطح فرهنگ سازمان و استفاده از نتایج و خروجیهای آن برای برنامهریزیهای آینده حائز اهمیت است. برای درک بیشتر از حوزه نفوذ و تاثیرگذاری عوامل فرهنگی بر عملکرد و میزان بهرهوری سازمان کافی است اشاره شود که براساس نتایج یک مطالعه تطبیقی بین عملکرد شرکتهای ژاپنی و آمریکایی، موفقیت نسبی شرکتهای ژاپنی در مقایسه با شرکتهای آمریکایی تا حدود زیادی مرهون برخورداری ژاپنیها از فرهنگ قویتر سازمانی قلمداد شده است و جالب توجه اینکه در تحقیقی که از مدیران بینالمللی صورت پذیرفته این نتیجه حاصل شده است که فرهنگ به اندازه راهبرد در موفقیت سازمان دارای اهمیت است.
به دنبال سنجش فرهنگ سازمانی سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی، ابتدا پس از بررسی مدلهای مختلف فرهنگ سازمانی، مدل دنیسون با توجه به مزایا و نقاط قوت نسبت به دیگر مدلها انتخاب و مورد استفاده قرار گرفت. مدل دنیسون از چهار بعد رسالت، ثبات، مشارکت و سازگاری شامل 12 شاخص کلی و 48 سوال تشکیل شده است. این مدل و تمامی قابلیتهای آن در گزارش پایانی به تفصیل تشریح خواهد شد.